مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
تـا یـوسـف اشـکـم سَـرِ بـازار نـیـایـد کـالای مــرا هـیـچ خــریــدار نـیــایـد در سوز جگر مصلحت ماست که ما را غـیر از جـگـر سوخـته در کار نـیاید خارم من و در سینۀ من عشق شکفتهست تا خـلـق نگـویـنـد گـل از خـار نـیـاید بیـمار فـراقـم من و وصل است دوایم تـدبـیـر، بـه کـار مَـنِ بــیـمـار نـیـایـد یک عمر به درگاه رضا رفتم و حاشاک بـر دیـدن این دلـشـده یـکبـار نـیـایـد نومیدی و درگـاه تو؟! بیسـابـقه باشد از سوی تو جـز رحـمت و ایثار نیاید آخر به کجا روی کند؟ ای همه رحمت! گر در بَـرِ تو شـخـص گـرفـتار نـیاید دیـدم همه جا بر در و دیـوار حریمت جـایی نـنـوشـتـهست گـنـهکـار نـیـایـد جاروکش درگـاه توأم همچو «مؤید« زین بیـش از این بـنـدۀ دربـار نـیـایـد |